Compartir en Telegram مدیر اخبار یکشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲۱ | ۱۰:۵۰ ۵۷۸ بازدید مروری بر چند مبحث علوم انسانی مباحث ذیل تقریری از مباحث مطرح شده در پژوهشکده تحول علوم انسانی است که به کوشش دکتر سیدمحمدرضا تقوی انجام شده است: حجیت منطق ورود به دایرهی علم باید مدل مند باشد. بدون داشتن یک منطق (و روشگان) برای تبیین یک پدیده و پیش بینی و تعدیل متغیرهای درگیر در آن، نمی توان ویژگی مدل مندی علم را تضمین نمود. پیش فرض منطق در اندیشه ی علم دینی، حجیت آن است. بدون شرط حجیت منطق، که مبنای تولید دانش است، نمی توان دانش مزبور را به یک رویکرد نسبت داد. در اندیشهی علم دینی، منطق نمی تواند صرفاً بر مبنای عقل باشد. منطق متکی به عقل در رویکرد خردگرایی متبلور است که با اندیشهی علم دینی مرزبندی دارد. در منطق مختار، منطق بر سه پایه استوار است که هر سه پایه مرتبط با ظرفیت های ادراکی انسان و ابعاد رئیسه در مناشیء شناخت محسوب می شوند. این سه عامل منشعب از حس، عقل و قلب هستند و از آنها به عامل قلبی (وحی)، عامل عقلی و عامی تجربی یاد می شود. بدون توجه به عامل قلبی، واقعیات عالم غیب نادیده گرفته می شوند. بدون توجه به عامل عقلی، ظرفیت منحصر به فرد انسان در میان موجودات ناارزنده سازی می شود. بالاخره بدون توجه به عامل تجربه، دریافت های زیسته ی انسان بلا استفاده می ماند. در نظر باشد که این سه عامل به صورت متقوم تعالی بخش انسانیت انسان می باشند در صورتی که در یک نسبت بهینه با هم تعامل متناوب داشته باشند. رشد در هر یک از مناشیء شناخت به تنهایی رشد ناهمگون، ناهماهنگ و کاریکاتوری انسان را به دنبال خواهد داشت و خود منشاء گرفتاری های بسیاری می گردد. منطق حتماً بر پیش فرض هایی استوار است. برخی از پیش فرض های منطق مختار عبارتند از: ۱) منطق باید قدرت پیش بینی داشته باشد، ۲) منطق باید قدرت جریان دادن اراده ی انسان را در امور داشته باشد، ۳) منطق باید قدرت توصیف پدیده ها در حالت حرکت (تبیین دینامیکی) را داشته باشد زیرا فرض بر این است که تمام پدیده ها در حال حرکت هستند، ۴) منطق باید علاوه بر توصیف وضعیت موجود، توانایی و طرح برای انتقال به وضعیت مطلوب را داشته باشد، ۵) منطق باید قادر به جریان دادن اراده ی الهی در امور باشد، ۶) منطق باید بتواند از تمام ظرفیت های ادراکی انسان به طور بهینه استفاده نماید، ۷) منطق باید بتواند بین وصف های فلسفی و امتداد آنها در عینیت ارتباط برقرار نماید و در عینیت سودمند واقع شود (سودمندی هم نسبی و به میزان حرکت در راستای ارزش های غایی تعریف می شود) و مواردی دیگر. حجیت منطق از طریق اتصال با منابع دینی تایید و تضمین می گردد: از آن جا که بر ما وحی نمی شود بنابراین یا باید اتکاء منطق به مفاهیم تجربی باشد (که همان تجربه گرایی است)، یا باید اتکاء منطق به بدیهیات و عقل باشد ( که همان اتکاء به فلسفه موجود و عقل در هیات ظرفیت انسانی است) و یا باید با اتکاء به فرهنگ، این منطق را شناسایی نمود. در مدل مختار، فرهنگ ارتباط قلبی فقهاء با امام معصوم (ع) است. فقهاء در طول تاریخ در خدمت امام شان بوده اند و این فرهنگ در تعامل با امام معصوم (ع) شکل گرفته است. پیش فرض این بیان آن است که امام معصوم (ع) در زمان غیبت و غیراز آن، خودشان امر الهی را مدیریت می نمایند. تعامل و ارتباط فقهاء عظام با امام معصوم (ع) و منطقی که از این طریق شکل می گیرد، می تواند متضمن حجیت منطق باشد. در واقع برای جریان دادن منطق دین در امور فردی و اجتماعی و اداره جامعه ما نیازمند ۳ منطق هستیم. منطق بنیادین و نظری که عمدناً از دین اخذ می شود و کار جهت دهی را بر عهده دارد. منطق معادله سازی (یا نظریه پردازی) که تلاش عقلانی متخصصین موضوع شناس است که حد واسط بین منطق بنیادین و منطق اجرا در عینیت است؛ و منطق اجرا که توسط کارشناسان عملیاتی می شود و هدف از آن جاری و ساری کردن منطق معادله سازی در سطح جامعه است. بنابراین، حجیت منطق به این است که در مسیر شکل بخشی/ شکل دهی/ و یا تدوین منطق، از مفاهیمی استفاده گردد که در این مفاهیم، دین حضور داشته باشند. هرگاه در مسیر شناسایی این ۳ منطق از واژه هایی استفاده شود که نمی توان ارتباط آنها با مفاهیم دینی را نشان داد، حکایت از قطع ارتباط با مفاهیم دینی (حداقل در همان حیطه) می نماید. چنانچه نتوان ارتباط مفاهیم اصلی به کار رفته در هر یک از این ۳ منطق را با مفاهیم دینی تمام کرد و یا به نسبتی که مفاهیم استفاده شده در این ۳ منطق بیگانه با دین باشند به همان نسبت حجیت منطقی که به دست می آید زیر سوال است. همان طور که گذشت اداره جامعه نیازمند حضور ۳ منطق است. منطق بنیادین از فرهنگ (طبق تعریفی که گذشت) به دست می آید. منطق معادله سازی نیازمند نوعی تلاش عقلانی و نوعاً کوشش فلسفی است. سومین منطق هم منطق موضوعی است که طریق عملیاتی کردن منطق در سطح عینیت است. سه منطق مزبور هم متقوم به یکدیگرند و هم نسبت های ویژه ای با هم دارند. برای نمونه جایگاه منطق بنیادین بالاتر از منطق معادله سازی و جایگاه منطق معادله سازی بالاتر از جایگاه منطق اجرا است. به علاوه مفاهیم پایه ای استفاده شده در هر یک از این ۳ منطق باید حجیت خود با مفاهیم پایه ای که از دین أخذ می کنند را تمام نمایند. برای نمونه چنانچه منطق معادله سازی (که تلاشی عقلانی-فلسفی است) مبتنی بر فهم عامه و یا بدیهیات باشد، ارتباط مفهومی خود با منابع دینی را از دست می دهد. در واقع، فلسفه به عنوان یک دانش پایه ای باید مفاهیم پایه ای خود را از فرهنگ (به معنی تعریف شده) اخذ نماید. فلسفه شاید عالی ترین فعالیت شناختی است اما ابتنای آن بر مفاهیم بنیادی اخذ شده از بدیهیات می تواند مسیر دستیابی به یک منطق متخذ از فرهنگ را آسیب پذیر سازد و ارتباط آن را با فرهنگ، با هدف دست یابی به یک منطق یکپارچه با محوریت دین، دچار خدشه نماید. دلیل این حرف این است که فلسفه مبتنی بر استدلال است و دال دینی در پیشبرد آن، جایگاه محوری ندارد. بنابراین منطقی که صرفاً مبتنی بر عقلانیت انسانی است جایگاه حجیت آن متزلزل است. زیرا همان طور که گفته شد منطق در دیدگاه مختار مبتنی بر سه پایهی قلبی (وحی)، عقلی (فلسفی) و تجربی است. زمانی که به نهضت انبیاء می نگریم نیز ملاحظه می شود که منطق آنها متخذ از ایمان و ارتباط با عالم غیب است. هیچ پیامبری با عقلانیت خودش نهضت های دینی را طراحی نکرده است. پیامبر (ص) فرمودند تنها آنچه را می گویم که به من وحی می شود. بلافاصله باید گفت که حتماً عقلانیت انسان جایگاه ویژه ای در ساخت منطق دارد. انسان با تأمل می فهمد که نیازمند داده هایی از عالم غیب برای پیشبرد امور مربوط به اداره خویش است و مستقلاً نمی تواند پیشبرد امور به سمت تعالی را اداره نماید. مباحث ذیل تقریری از مباحث مطرح شده در پژوهشکده تحول علوم انسانی است که به کوشش دکتر سیدمحمدرضا تقوی انجام شده است: حجیت منطق ورود به دایرهی علم باید مدل مند باشد. بدون داشتن یک منطق (و روشگان) برای تبیین یک پدیده و پیش بینی و تعدیل متغیرهای درگیر در آن، نمی توان ویژگی مدل مندی علم را تضمین نمود. پیش فرض منطق در اندیشه ی علم دینی، حجیت آن است. بدون شرط حجیت منطق، که مبنای تولید دانش است، نمی توان دانش مزبور را به یک رویکرد نسبت داد. در اندیشهی علم دینی، منطق نمی تواند صرفاً بر مبنای عقل باشد. منطق متکی به عقل در رویکرد خردگرایی متبلور است که با اندیشهی علم دینی مرزبندی دارد. در منطق مختار، منطق بر سه پایه استوار است که هر سه پایه مرتبط با ظرفیت های ادراکی انسان و ابعاد رئیسه در مناشیء شناخت محسوب می شوند. این سه عامل منشعب از حس، عقل و قلب هستند و از آنها به عامل قلبی (وحی)، عامل عقلی و عامی تجربی یاد می شود. بدون توجه به عامل قلبی، واقعیات عالم غیب نادیده گرفته می شوند. بدون توجه به عامل عقلی، ظرفیت منحصر به فرد انسان در میان موجودات ناارزنده سازی می شود. بالاخره بدون توجه به عامل تجربه، دریافت های زیسته ی انسان بلا استفاده می ماند. در نظر باشد که این سه عامل به صورت متقوم تعالی بخش انسانیت انسان می باشند در صورتی که در یک نسبت بهینه با هم تعامل متناوب داشته باشند. رشد در هر یک از مناشیء شناخت به تنهایی رشد ناهمگون، ناهماهنگ و کاریکاتوری انسان را به دنبال خواهد داشت و خود منشاء گرفتاری های بسیاری می گردد. منطق حتماً بر پیش فرض هایی استوار است. برخی از پیش فرض های منطق مختار عبارتند از: ۱) منطق باید قدرت پیش بینی داشته باشد، ۲) منطق باید قدرت جریان دادن اراده ی انسان را در امور داشته باشد، ۳) منطق باید قدرت توصیف پدیده ها در حالت حرکت (تبیین دینامیکی) را داشته باشد زیرا فرض بر این است که تمام پدیده ها در حال حرکت هستند، ۴) منطق باید علاوه بر توصیف وضعیت موجود، توانایی و طرح برای انتقال به وضعیت مطلوب را داشته باشد، ۵) منطق باید قادر به جریان دادن اراده ی الهی در امور باشد، ۶) منطق باید بتواند از تمام ظرفیت های ادراکی انسان به طور بهینه استفاده نماید، ۷) منطق باید بتواند بین وصف های فلسفی و امتداد آنها در عینیت ارتباط برقرار نماید و در عینیت سودمند واقع شود (سودمندی هم نسبی و به میزان حرکت در راستای ارزش های غایی تعریف می شود) و مواردی دیگر. حجیت منطق از طریق اتصال با منابع دینی تایید و تضمین می گردد: از آن جا که بر ما وحی نمی شود بنابراین یا باید اتکاء منطق به مفاهیم تجربی باشد (که همان تجربه گرایی است)، یا باید اتکاء منطق به بدیهیات و عقل باشد ( که همان اتکاء به فلسفه موجود و عقل در هیات ظرفیت انسانی است) و یا باید با اتکاء به فرهنگ، این منطق را شناسایی نمود. در مدل مختار، فرهنگ ارتباط قلبی فقهاء با امام معصوم (ع) است. فقهاء در طول تاریخ در خدمت امام شان بوده اند و این فرهنگ در تعامل با امام معصوم (ع) شکل گرفته است. پیش فرض این بیان آن است که امام معصوم (ع) در زمان غیبت و غیراز آن، خودشان امر الهی را مدیریت می نمایند. تعامل و ارتباط فقهاء عظام با امام معصوم (ع) و منطقی که از این طریق شکل می گیرد، می تواند متضمن حجیت منطق باشد. در واقع برای جریان دادن منطق دین در امور فردی و اجتماعی و اداره جامعه ما نیازمند ۳ منطق هستیم. منطق بنیادین و نظری که عمدناً از دین اخذ می شود و کار جهت دهی را بر عهده دارد. منطق معادله سازی (یا نظریه پردازی) که تلاش عقلانی متخصصین موضوع شناس است که حد واسط بین منطق بنیادین و منطق اجرا در عینیت است؛ و منطق اجرا که توسط کارشناسان عملیاتی می شود و هدف از آن جاری و ساری کردن منطق معادله سازی در سطح جامعه است. بنابراین، حجیت منطق به این است که در مسیر شکل بخشی/ شکل دهی/ و یا تدوین منطق، از مفاهیمی استفاده گردد که در این مفاهیم، دین حضور داشته باشند. هرگاه در مسیر شناسایی این ۳ منطق از واژه هایی استفاده شود که نمی توان ارتباط آنها با مفاهیم دینی را نشان داد، حکایت از قطع ارتباط با مفاهیم دینی (حداقل در همان حیطه) می نماید. چنانچه نتوان ارتباط مفاهیم اصلی به کار رفته در هر یک از این ۳ منطق را با مفاهیم دینی تمام کرد و یا به نسبتی که مفاهیم استفاده شده در این ۳ منطق بیگانه با دین باشند به همان نسبت حجیت منطقی که به دست می آید زیر سوال است. همان طور که گذشت اداره جامعه نیازمند حضور ۳ منطق است. منطق بنیادین از فرهنگ (طبق تعریفی که گذشت) به دست می آید. منطق معادله سازی نیازمند نوعی تلاش عقلانی و نوعاً کوشش فلسفی است. سومین منطق هم منطق موضوعی است که طریق عملیاتی کردن منطق در سطح عینیت است. سه منطق مزبور هم متقوم به یکدیگرند و هم نسبت های ویژه ای با هم دارند. برای نمونه جایگاه منطق بنیادین بالاتر از منطق معادله سازی و جایگاه منطق معادله سازی بالاتر از جایگاه منطق اجرا است. به علاوه مفاهیم پایه ای استفاده شده در هر یک از این ۳ منطق باید حجیت خود با مفاهیم پایه ای که از دین أخذ می کنند را تمام نمایند. برای نمونه چنانچه منطق معادله سازی (که تلاشی عقلانی-فلسفی است) مبتنی بر فهم عامه و یا بدیهیات باشد، ارتباط مفهومی خود با منابع دینی را از دست می دهد. در واقع، فلسفه به عنوان یک دانش پایه ای باید مفاهیم پایه ای خود را از فرهنگ (به معنی تعریف شده) اخذ نماید. فلسفه شاید عالی ترین فعالیت شناختی است اما ابتنای آن بر مفاهیم بنیادی اخذ شده از بدیهیات می تواند مسیر دستیابی به یک منطق متخذ از فرهنگ را آسیب پذیر سازد و ارتباط آن را با فرهنگ، با هدف دست یابی به یک منطق یکپارچه با محوریت دین، دچار خدشه نماید. دلیل این حرف این است که فلسفه مبتنی بر استدلال است و دال دینی در پیشبرد آن، جایگاه محوری ندارد. بنابراین منطقی که صرفاً مبتنی بر عقلانیت انسانی است جایگاه حجیت آن متزلزل است. زیرا همان طور که گفته شد منطق در دیدگاه مختار مبتنی بر سه پایهی قلبی (وحی)، عقلی (فلسفی) و تجربی است. زمانی که به نهضت انبیاء می نگریم نیز ملاحظه می شود که منطق آنها متخذ از ایمان و ارتباط با عالم غیب است. هیچ پیامبری با عقلانیت خودش نهضت های دینی را طراحی نکرده است. پیامبر (ص) فرمودند تنها آنچه را می گویم که به من وحی می شود. بلافاصله باید گفت که حتماً عقلانیت انسان جایگاه ویژه ای در ساخت منطق دارد. انسان با تأمل می فهمد که نیازمند داده هایی از عالم غیب برای پیشبرد امور مربوط به اداره خویش است و مستقلاً نمی تواند پیشبرد امور به سمت تعالی را اداره نماید. نظر شما ارسال